سلام دوستان گرامی
اوستا سالار میگفت رفیقی داستم گفت امشب بیا مهمون ما. گفت برنج و ماهی خریدم و رفتم خونه شون تا عیالش بپزد و بخوریم
هم ,ک ,کرم ,میگفت ,کنه ,رابطه ,تا اینکه ,پیدا کرد ,میاد روستا ,کرد و ,با زنیسلام دوستان گرامی
اوستا سالار میگفت رفیقی داستم گفت امشب بیا مهمون ما. گفت برنج و ماهی خریدم و رفتم خونه شون تا عیالش بپزد و بخوریم
هم ,ک ,کرم ,میگفت ,کنه ,رابطه ,تا اینکه ,پیدا کرد ,میاد روستا ,کرد و ,با زنی
درباره این سایت